نیامدی
کنار رودی آرام و با وقار
که بی هیچ خستگی راه رفته ی هر روز را تکرار می کند .
در انتظار تو
برای آمدنت روی تمام بغض های دیرینه خط می کشم...
همه ناله ها را به آخر می رسانم...
پل می زنم بین هرچه آه سرد و گرمی دیدارت...
سر در گمی ِ تمام واژه ها را می بخشم به گلچین ِ بهترین کلام برای تو
سبکبالی ِ پر کشیدن تا تو را تکرار می کنم
مشام جانم می شود مست ِ عطر دل انگیزت...
.
.
.
آه
آه از این رودی که رفت و جاده ای که تو را به خود ندید.
آه از این محالِ دیدنت
تماشا کن به آخر رسیدنم را
مهربان من